![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
سـلام و درود خـدا، ای رئوف به روح بـلـنـد شما ای رئـوف شـهـنـشاه ایران ما، ای رئوف علیّ بن موسی الرّضا، ای رئوف بـده تو عـطـای زیـادی بـه من بگو: فَادخُلی فی عِبادی، به من من آن آهـوی خسته جان توأم که از گـرگ ها در امـان تـوأم پـنـاهــم بــده، مـیـهـمـان تــوأم ببین در حرم نوحه خوان توأم مرا چشم های تو مجذوب کرد مرض هام را ناگهان خوب کرد تو با نوکرت همنشین هستی و شهنشاه و شاه آفـرین هـستی و به انگشتر دین، نگین هستی و جـواز قـبـولـی دیـن هـسـتی و در اینجا پـر زائـرت میشوی سه جـا یـاور زائرت میشوی من آن زائـرم که پـرم سوخـته دلـم مثـل شـمـع حـرم سوخـته به تو فکر کردم، سرم سوخته بـرای تـو شـاه کــرم سـوخـتـه تو را از مدیـنه کجا میبـرند؟ بـدون جـوادت چـرا میبـرند؟ اگرچه تو در عرش نامت رضاست شه ارتضایی، مقامت رضاست قعودت رضا و قیامت رضاست سکوتت رضا و کلامت رضاست رضـایت نـده زهـر آبـت کـنـد شرارش به قـلـبت اصابت کند وجـود تو لبـریز از سم که شد دلت گُر گرفت و پُر از غم که شد تـوان تـنـت نـاگهـان کم که شد و در کوچه ها قامتت خم که شد می فـتـی به یـاد هـمان مـادری که در کوچه شد یاس نیلوفری به حجره رسیدی، جوادت رسید عـلـی اکـبـر تو به دادت رسید بـرای وداع و عـیـادت رسـیـد در آن لحضه آقا به یادت رسید حسینی که بالاسرش شمر بود بجای عـلی اکـبـرش شمر بود نکش خنجر ای شمر بالا سرش نَبَر دشنه ات را روی حنجرش ببین می دود سمت تو خواهرش تو نـشنـیـده ای نـالـۀ مـادرش؟ حسین مرا تـشـنـه ذبحش نکن چو قصّاب با دشنه ذبحش نکن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد لالهای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد تا درِ خانـۀ خود رفـت و مکـرر اُفـتاد بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود میزد شعـله بر بال و پرِ هرچه کـبوتر اُفتاد ناله میکـرد خـدایا جـگـرم میسـوزد نوحه میخواند ولی از نفس آخر اُفتاد گریه میکرد به حالش در و دیوار که باز یادِ لبهـایِ تَـرک خوردۀ اصغـر اُفـتاد یادِ طـفـلان یتـیـمی که به شام آوردند یادِ آن شعله که از بـام به معجـر اُفتاد خیزران، کعبِ نِی و خنده تبانی کردند تا که خـاکستر و آتش سرِ دخـتـر اُفتاد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
باز در شهر پیمبر چه قـدر غوغا شد باز هم چشم حرم پای غـمی دریـا شد قسمت این است ز یثرب برود جانب طوس روضۀ غـربت آقا هـمه جا بـر پـا شد خواهران گریهکن هجر برادر شدهاند باز هـم دور کسی هـمهـمـۀ زنها شد باز هم کـودکی از دیـدن بابا جـا ماند بـاز هـم دیــدن او آرزوی بــابــا شــد امر فرمود که پشت سر من گریه کنید امر آقا به چه سـوز جگـری اجرا شد هر کجا حرف وداع است گریزش یکجاست به همان جا که حسین بن علی تنها شد زد به میدان و پس از مدتی افتاد زمین همه دیـدنـد که بـالای سرش بـلـوا شد همگی در پی ایناند که سـودی ببـرند سـر دزدیــدن پـیـراهـن او دعــوا شـد مادری دست به پهلو شد و دیگر غش کرد قـاتلی خـنده کنان از روی سینه پا شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
در این حریم ذکرم، یا رب و یا کریم است دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است کم میشود مگر از این سفره هر چه بُردند؟ وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است بـیـهـوده زائـرانـش دست کـرم نـدارنـد هر کس شد آشنـای این آشنا کـریم است تضمین ذکر یا مَن یُعطِی الکثیر من اوست گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است با این همه گـنـاهـم، فوراً مرا بغـل کرد من بـاورم نمیشد، اینـقـدرها کـریم است نـوکـر غـریـب بـاشد، مـولا نمیپـسـنـدد گـفـته سه جا میآیم، آقای ما کـریم است اصلا ًبهشت یعـنی در این حـرم نشستن امروز با رضاییم، فـردا خـدا کریم است بـاب الجـواد بـودیـم، دیـدیـم کـاظمـیـنـیـم باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است هر جا که روضه بوده، بالا نشسته زهرا آنکس که بُرده من را، تا کربلا کریم است بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست اسیـر دام تو را حاجت رهـایی نیست بدون پـَرتُـوِ نور تو ای جناب ضُحـی فقط سیاهی محض است روشنایی نیست اگر که نوکـر این درگهـم حساب کنی مرا به شاهی عـالم هم اِعـتنایی نیست هـمـه قـبـیـلـهٔ مـن رفـتـهانـد قـربـانـت به غیر تیر نگـاهت که آشنـایی نیست دلم گره به ضریـح تو خـورده میدانم به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
خیرت رسید و عبد معاصی عطا گرفت پست و حـقـیر عـالـم امکان بها گرفت رو بـر تو کرد با هـمـۀ روسیـاهـیـش از گوشه چشم نافـذتان او شـفـا گرفت آقا ردش نکن که امـیـدش فـقـط تویی با صـد امـیـد کـوبـۀ بیت الـولا گرفت جانی دوباره در تن بیجان او نشست تا عـشـقـتـان میان دلش را فرا گرفت یا ایـهـالـرئـوف و ز لـطف مجـسـمت بیدست و پاترین بشر دست و پا گرفت بخـشیـده شد تـمـام گـنـاه و خـطای او وقـتی قـدم در آن حـرم با صفا گرفت شـبـنـم ز دیـدۀ تـر او بر زمین چکـید بـا زائـرین تو چـو دم یا رضا گـرفت یا ایهـاالـکـریـم و به عـشـق نـگـاه تـو بنگر دراز، دست خودش این گدا گرفت قربان نام تو که گـره را گـشایش ست بایـد که نام اطهـرتـان را طـلا گرفت هرکس زآب دلکـش این بارگه چـشید دیگـر کـجـا نـشانـه ز آب بـقـا گرفـت من از لـبـان عـاشـق رنـدی شـنـیـدهام اینجا ز رأفت تو شـود کـربـلا گـرفت بیشک نشسته دردلـتان مهر نـوکری کو در حرم نوای شه سر جـدا گرفت گفتی که گریه کن تو به جد غریب ما یابن الشبیب گـریـۀ تو هر کجا گرفت ما هم به رسم و کار شما گریه میکنیم هرجا کـسی زماتـم جدت عـزا گرفت شعـرم تمـام، حـرف دلـم نا تـمام ماند آهی زیاده تر ز سـرش از شما گرفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
ای گـل گـلـزار زهــرا یـا رضا ای عـزیـز جـان طاهـا یا رضـا هـشتـمین شـمـس درخـشـان ولا پور زهـرا نجـل موسی یا رضا هر دلی شد جای گـنج عـشق تو میشـود آن دل مـصفّـا یا رضـا ای طـبـیـب دردمـنـدان کن دگر درد مــا را هـم مـداوا یـا رضـا ضـامن آهـو ضـمانـت کن ز ما هم به دنیا هم به عـقبی یا رضا هــر دلـی در آرزوی کــوی تـو از فـراقـت گـشتـه شیدا یا رضا دوری و هـجـران یـاران شهـیـد زد شـراره بـر دل مـا یـا رضـا جـبهـهها کی میرود از یاد ما؟ در حـقـیـقت بودی آنجا یا رضا جبهه میخانه، تو بودی میفروش عاشقان مجنون، تو لیلا، یا رضا سـاقـیـا بر ما تو می کـم دادهای مستی از سر رفت ما را یا رضا تـا شـدم هـشیـار دیـدم دیــر شـد ریخت می، بشکست صهبا یا رضا در عـزایت تا که گـیـرم دامنـت میکـنـم هر لحـظـه آوا یـا رضا آه از آن دم که پُر خون شد دلت شـد فـدا جـان تو مـولا یا رضـا زهر کین بر جسم و جانت زد شرر در دلت شد شعـله بر پا یا رضا گوشۀ حجره تو غلطیدی به خاک بی کس و محزون و تنها یا رضا از عطش بی تاب گشتی آن زمان نـالـهات شد وا حـسیـنا یا رضـا درد غربت، زهر کین شد قاتلت خونجگر رفـتـی ز دنیا یا رضا آنکه روزی مادرت را زد کتک او تو را هم کشت حالا یا رضا عاقـبت بعد از جفای خصم دون میهمان گشتی به زهرا یا رضا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ترسیم حالات امام رضا علیهالسلام در هنگام شهادت
آهستـه میآمد ولی بـیبـال و پَـر بـود یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود زیـر سـر مهـمـانـی اجـبـاریاش بـود وقتی که میآمد عبایش روی سر بود از بس میان کـوچـهها افـتاد بر خـاک روی لـبـاسـش ردپـای هـر گـذر بـود با آه مـیافـتـاد و بر میخـواسـت امـا آهـش زمـان راه رفـتـن بـیـشـتـر بـود وقـتـی عــصـای پــیــری آدم نـبــاشـد بـایـد به زیـر مـنّـت دیـوار و در بـود آری شـبــیـه قـصـۀ آن کـوچـه تـنـگ فـرسنگ ها انـگـار خـانـه دورتـر بود بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد هر جای حجـره ردِ پـاهای جگـر بود سختی کـشیـد اما چـقدر آرام جان داد آخـر سرش بر روی پـاهای پـسر بود باید که اهل کـشـف باشی بین روضه بـایـد میـان روضههـا اهـل نـظـر بود وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد پا روی زخم سینه اش پُر درد سر بود وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
وقـتی عـبا را بر سر خود میکـشیدی بـنـد امـیــد عــالــمـی را مـیبُــریـدی هربار می افتادی و میگفتی ای کاش آه ای عـصای پـیـری من میرسیـدی وقـتی میّـسـر نـیست تا بـاشد جـوادت ای کاش می شد تا عصایی میخریدی بـا جـمـلـۀ ای وای مـادر بیـن کـوچـه آه از نـهـاد هـر گـزاره مـیشـنــیــدی از درد میپیـچـی به خود تنهـای تنها چـشم تو مانده سـوی در با نا امـیـدی خاکی شده سر تا به پایت بـین حجـره حـالا شـدی مانند آن رأس شهـیدی ... ابن شبیبت را صدا کن روضهای خوان آن روضهای را که گریبان میدریدی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
عـبا کـشیده به سر غربتی نهـان دارد نگـاه زار به این حالـش آسـمـان دارد به یک قـدم نـرسیـده دوبـاره میافـتـد مشخص است تنی زار و ناتوان دارد به سوز زهـر پذیـرایی از غـریبی شد چه یـادگـاری تـلخـی ز میـزبـان دارد نباید اصلا از او انتظار حرفی داشت نفـس بُـریـده کجـا قـدرت بـیـان دارد؟ کمک گرفت ز دیوار کم زمین بخورد چه آمده به سـرش قـامـتی کـمان دارد اگرکه بسته در حجره را دلیلی داشت نخواست تا که ببـینند نیـمه جـان دارد هزار شکر سرش روی دامن پسر است در این دقایق جانسوز روضه خوان دارد هزار شکـر تـنـش زیـر آفـتاب نـرفت هزار شکر که در حجره سایبان دارد نه اهل بیت رضا را کسی اسارت برد نه اینکه قـاتل او چوب خیـزران دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
افتادهای بر روی خاك و پَر نداری جـز دیـدۀ تر مونـسی دیگـر نداری آنقدر غـربت میچكد از جسمت آقا ناخـواسته میگـویمت مـادر نداری مانند شمعی سوختی در آتش زهـر در آنچنان هُرمی كه خاكستر نداری وقتی كه بال و پَر زدی بر خاك گفتم صد شكر اینجا در برت خواهر نداری در زیر گـلها پیكرت مدفـون شد آقا گویا به جز گل پیكری دیگر نداری اینجا همه هستیشان مال تو آقاست ثروت تویی،سرمایهای در بَر نداری یعنی نباشند اهل غارت مردم طوس بر تن كفن داری و غـارتگر نداری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
به هجـران، زارى دلهاى خـونـيـن ز حـد بـگـذشت يـا خـتـم النـّـبـيّـن! ز اشـك و آه مـهـجـوران بـیتــاب جهـانى غـوطـه زد در آتـش و آب سـپـاه درد بـا جـان در سـتـيـزست لب هر زخم دل، خـونـابهْ ريزست جهان از جـلـوۀ جان پـرورت دور بـه مـا شـد تـنـگ تـر از ديـده مـور شـدى تـا گـنـج خـلــوتـخـانـه خـاك ز داغ اندوخت صد گنجينه، افلاك قـد محـراب زين محـنت، دو تا شد كه از سـروِ سـرافـرازت جـدا شـد ز قدرش، سايه بر عرش برين بود كه بر پاى تو، منبـر پـايه می سـود كنون در گـوشهاى افـتاده مدهـوش به حسرت، يك دهن خميازهْ آغوش جــدا از پــرتــو آن روى دلــكــش بــه دل، قــنــديـل را افــتــاده آتـش ز داغ هجرت اى شمع شب افروز! به شبها، شمع میگريد به صد سوز بـرافـروز اى چـراغ چـشـم ايـجـاد جهـان شد بی فـروغت، ظلمتْ آبـاد به رخ، آرايـش شمـس و قـمـر كـن شب تـاريك هجـران را، سحـر كن ز خواب اى مهر عالمتاب، برخيز! تو بخت عالمى، از خواب برخـيز! بـلـنـدْ آواز گـردان طـبــل شـاهــى ز نــو، زن نـوبـت عــالـمْ پـنـاهـى قـــدم بــر تــارك كــرّو بــيــان زن عـلـم بـر بــام هـفــتـمْ آسـمــان زن مـشـرَّف كـن بـسـاط خــاكـيــان را مـــنــوّر، مــنــزل افــلاكــيـــان را سر اى خورشيد جان! از خواب بر كن كـنـار خـاك را، جـيـب سـحـر كـن چـراغ افــروزِ بــزمِ قـدسـيـان شـو رواج آموز كـار انـس و جـان شـو چو از جـا، هول رستـاخـيـز خيزد رخ از شـرمندگـيـهـا، رنگ ريـزد نـظـر بـگـشـا بــر احــوال تــبـاهـم بـجـنـبـان لـب، پــىِ عــذر گــنـاهـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بر بـاد داده عـاشـقی خـاکـستـرم را وقتی تو را دیـدم زدم قـیدِ سـرم را ایل و تبارم عـاشـق ایـل و تـبـارت نذر ِتو کردم والـدین و هـمـسرم را بـا بـُردنِ نـام ِشـمـا مـعــراج رفـتـم فطرس شدم دادی به من بال و پرم را باید برای عاشقـی تَـرکِ قـرن کرد مـن آمـدم ایـنجـا بـبـیـنـم دلـبـرم را کویِ تو را جارو زدم با اشک و مژگان از من نگیر این دیـدۀ رُفـتـگـرم را گریه نشانِ قلبِ پاک و صاف باشد از دست دادم مـدتـی چـشـم ِتـرم را غار ِحرا ذاتش همان گوشه نشینی ست باید کمی خـلوت کنم دور و برم را پرسید که مُزد ِرسالت را چه خواهی؟ گـفـتـی نگه دار احـتـرام ِدخـترم را گفتی که این خانه همان عرش برین است گفتی فقط حیدر امیر المؤمنین است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با حضرت زهرا (س)
بـیـا ای مـادر و ای دخـتـر مـن دم آخـر تو بـنـشـیـن در بر مـن مکن زاری که من طاقت ندارم ببـیـنم اشک چـشمت کـوثـر من بـیـا تـا سیـر رویـت را بـبـیـنـم مکـن گـریـه کـنـار بـسـتـر مـن بـیـا نـزدیـک تا رازی بـگـویـم به تو ای محـرم غـم پـرور من بـزودی میروم سـوی خـدیجـه بـسـوی اولـیـن هـمـسنـگـر مـن مخور غصه که چون دیری نپاید که ملحق میشوی بر محضر من عـدو طـرح خـیانت در سقـیـفه بـریـزد وقـت دفـن پـیـکــر مـن شود محـراب من جـای منـافـق نـشـیـنـد کـافـری بر منـبـر مـن فـدک را با کـتک از تو بگـیرد عـدوی بـی حـیـای کــافــر مـن کنار بیت وحی و عصمت و دین کـشـد آتـش زبـانـه دخـتــر مـن بجای من در آن هـنگـام زهـرا حمایت کن ز عشق و دلبـر من بخور سیـلی ولی یا فاطمه جان مکش دست از ولای حیدر من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زهرا در شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بـروی داغ بدی بر جـگـرم میماند اشک در حـلقۀ چشمان ترم میماند من گل یاس بهشتم بروی میسوزم تو بمانی به برم برگ و برم میماند بودن محسن من در گرو بودن توست پـدرم تو که بـمـانی پـسرم میمـاند خندهام خنده وصل است ولی ای بابا بعد من نـالـۀ در پشت درم میمـاند سرخی بوسه میخ در و سیلی روی گـرمی بـوسـۀ تو ای پـدرم میمـاند غصه از بابت حیدر نخوری بعد از من زیـنبم پشت سر هـمـسفـرم میمـاند زینبم هست که در کرب وبلا بعد حسین سر پـنـاه همه اطفـال حـرم میماند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مدیـنـه، چه کـردی رسـول خـدا را گـرفـتـی ز مـا خــاتــمالانــبــیــا را دریغا! که روح دعا، رفت در خاک گــرفــتــنــد از مــا روان دعـــا را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
غـار حـرا دلتـنگ شبهـای تو مانده در حسرت یک بوسه از پای تو مانده رفتی ولی در قلبهای دشمن و دوست آن چهـره و لبخـند زیـبای تو مانـده هر چند نشنـیدند یک عـدّه صـدایت در آسـمـان شـهــر آوای تـو مـانـده بـر روی پـیـشـانـی ایــتـام مـدیـنــه مثل هـمـیـشه جای لبـهای تو مـانده نـور عـلی، نـور دل غمگـین زهـرا در ظلمت این قوم زهرای تو مانده رفتی بـرایش نـاله مانده، درد مانده رفتی علی در بین صد نامرد مانده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
رفتی و دست مهربانت رفت در خاک رفتی و از داغت عزادارند افـلاک با خویش بردی آن نگاه مهربان را آن رحمت جاری و پاک و بیکران را رفـتی ولی بـوی تو را دارد مـدینه ابری شده از غـصه می بارد مدیـنه یک عمر در راه خدا سختی کشیدی رفتی ولی از امتـت خـیـری ندیدی قرآن صدایت میزند برگرد احـمـد آیـات رحـمـن غـرق ذکـر یا محـمد برگـرد آیـات خـدا بیتـو غــریـبـنـد آیـات نـور و انّـمـا بیتـو غـریـبـنـد آقا تو رفتی بیت الأحزان را ندیدی سینه زدن بر خاک سوزان را ندیدی رفتی نـدیـدی نالـههای دخـتـرت را خون گریهها و ربّـنـای دخـترت را رفتی ندیدی بعد تو حرمت شکستند دستان حـیـدر را میان کـوچه بستند رفتی سفارشهای تو روی زمین ماند بعد از تو زهرا و امیرالمومنین ماند بعد از علی تنها و بی یاور حسن شد خونین جگر خونین دهن خونین کفن شد رفـتـی نـدیـدی مـاجـرای کـربلا را رفتی نـدیـدی پـیـکـر در بـوریـا را در کربلا اجر رسالت اینچـنین بود جسم حسینت پاره پاره بر زمین بود بی اعتـنـا از گریه زیـنب گـذشـتـند از روی جسمش با سم مرکب گذشتند اینجا میان روضهها زینب قـدم زد آتش به جـان شعرهای محـتـشم زد این کشته افـتاده بیسر حسین است این که نمانده از تنش پیکر حسین است این که سپـاهی ریخـتـه روی تن او این شاه بیسردار و بیلشکر حسین است این خیمهای که گیسوی حورش طناب است حـالا اسیـر شعـلـهها و آفـتاب است این پیکری که زینت دوش نبی بود حالا تـمـام پـیکـرش شد خـاک آلود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با امیر المؤمنین
اسلام، تا پیـمبـر اعـظـم رسیـدن است بعد از رسول بار ولایت کشیدن است بعد از نبی، هنوز تنش مانده بر زمین نـوبت به آه و نـالۀ زهـرا شنیدن است بِاللَّه قسم که باورمان شد پس از نـبـی لب بستن و نشستن و غربت چشیدن است ایـنـهـا کــلام آخــرِ آقـاسـت بـا عـلــی تنهـا ره امـام به خـلوت خـزیدن است اهـل نـفـاق بر حَـرَمت حـمله میبـرند وز دربِ خانه شعله به هر سو کشیدن است وقتی که دست قدرتِ تو بسته میشود تکـلیـف فـاطمه پـیِ مولا دویدن است آری سـکـوتِ تو ... وَ فـریـاد فـاطمه تـنهـا رهِ بـه دادِ ولایت رسـیـدن است سیلی اگر زدند به زهرا، صبور باش روی کـبـودِ او سنـدِ ظلـم، دیـدن است مـردم دوبـاره جـاهـلـیت را رقـم زنند یعنی مسیرشان ز علی دل بریدن است حقِّ ترا سقـیفه گَران، غصب میکـنند باطل هماره در پی مَسنَد گزیدن است شورائیان به محضِ رسیدن به قصدِ خود انکار میکنند، که این حق ندیدن است اول فـدایـیِ رهـتـان محـسـنِ شـماست رسمِ ستم، ز شاخۀ گُل، غنچه چیدن است خانه نشینیِ تو، به محرابِ خون کِشد سهمِ حسن ز زهرِ جفا، سر کشیدن است بعد از حسن،که پاره جگر، کشته میشود سهمِ حسینِ من بخدا، سر بریدن است جـز راه قـتـلـگاه دگر راه چاره نیست یعنی نصیب زینب من قد خمیدن است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زهرا در شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
روزی که قـلبم داغ دار مـادرم بود بابا دلم خوش بود دستت بر سرم بود بابا دلم خوش بود هـستی در بر من هستی همیـشه هم پـدرهم مـادر من هـجـده بـهـار زنـدگـانـیام تو بودی آری رسـول مهـربـانـیام تو بـودی از ماه و خورشید و ستاره رو گرفتم من سـال ها با بودن تو خـو گـرفـتم مهـمان هـر روز سـرایم، نـازنـیـنـم بـاور نمیکـردم که داغت را ببـیـنم من ماندم و یک کوه غم با بیقراری بـاور نمیکـردم که تـنهـایم گـذاری سنگ صبور فاطمه، ای چاره سازم فکری نکردی باغم وغصه چه سازم بیمادری کافی نبود ای جان هستی؟ بارفـتنت یک باره قـلبم را شکستی رفـتی یتـیـمی شد نصیب دخـتـر تو مشکی به تن کرد دختر غم پرور تو مـا مـدتـی بـابـا عـزادار تـو بـودیـم در حسرت یک بار دیدار تو بودیم اما نمیدانـم چرا مـاتـم عـوض شد تو رفتی و دیگر مدینه هم عوض شد بعد از تو حال و روز ما زار و حزین شد بعد از تو دیگر مرتضی خانه نشین شد روزی چهل بیبند وبار از ره رسیدند با بیحـیایی خانه را آتـش کـشیـدند گستاخی از روی عداوت حرف بد زد تا بر در خـانه رسیـد و بـا لگـد زد بیـن در و دیـوار من افـتـادم آن جـا در راه دین شش ماهه ام را دادم آن جا افـتادم و دیـدم که پهلـویم شـکـستـه دیدم به سیـنـه میـخ داغ در نـشسته دیدم که طفـلـم بین آتش جـیغ میـزد قـنـفذ به دستم با غـلاف تـیـغ میـزد از شـدت درد کـمـر دیـگـر نگـویـم از کوچه و دست عمر دیگر نگویم بعد از تو کار مرتضی دربه دری شد زهرای تو سه ماه و اندی بستری شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زهرا در شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
دو چشم بی رمق وا کن پدر جان غـم مـا را تـمـاشـا کـن پـدر جـان هـمه پشت و پـنـاه مـا تو هـسـتـی نظـر بر حال زهـرا کن پدر جان ********************* کــنـار بـسـتـرت احـیــا بـگــیــرم مــیــان وادی غــم هــا بــمــیــرم پدر جان تو دعایت مستجاب است دعـا کـن زود بـعـد از تو بـمـیرم ********************* کـــنـــد آه دل تــــو بـــی قـــرارم به روی صورتت صورت گذارم خودت گـفـتی که حـورای بهـشتم تــوان ضــربــۀ ســیــلــی نــدارم ********************* پس از تو صبـر زهـرا سر بـیاید زمـان غــربـت حــیــدر بــیــایــد پـس از تو خـانـهام آتـش بـگـیـرد صـدای مـن ز پـشـت در بـیــایــد ********************* کـشـد آتـش بــه دور من زبــانــه زنــم نــالــه بـه زیـر تــازیــانــه بـیـا بـابـا که زهـرا بی پـسـر شد مـیــان ایـن در و دیــوار خــانــه
: امتیاز
|